1394-04-23 09:31
1184
1
17552
دانشجوی که مهمان گلستان معرفت شد؛

تجربه بهشت برای دانشجوی گلستانی بر سر سفره افطار رهبری

«باور کنید صعب و دشوار است قلم فرسایی در بیان احساس و تجربه ی بی بدیل حضور در بهشت… باور کنید در قاموس واژه ها نمی گنجد آنچه در قلبت می گذرد به هنگام همنشینی با دلبری که تمام افتخارت جان نثاری در راهی است که اوست فرمانده و مقتدایش.

به گزارش گلستان ما به نقل از قابوس نامه؛ متنی که در ادامه می خوانید شرح حال دانشجویی است که در دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب حضور یافت.

روزی که برای صدور کارت تماس می گیرند و متوجه میشوی  نماینده دانشجویان گلستانی برای دیدار با رهبر معظم انقلاب شده ای ، کمی خودت را جمع و جور می کنی و این چند روز را در تلاشی می گذرانی برای طهارتی که لازمه حضور در محضر یار است، حال اینکه چقدر موفق بوده ای، دیگر به توفیق و همتت بسته است و علقه ای که توانسته بر رفتارت چارچوب بگذارد، با خودم فکر میکنم پس برای دیدار امام عصر (عج) باید خیلی بهتر از اینها  باشم.

«باور کنید صعب و دشوار است قلم فرسایی در بیان احساس و تجربه ی بی بدیل حضور در بهشت… باور کنید در قاموس واژه ها نمی گنجد آنچه در قلبت می گذرد به هنگام همنشینی با دلبری که تمام افتخارت جان نثاری در راهی است که اوست فرمانده و مقتدایش.

وقتی شبی پر ستاره به راه می افتی، که از پنجره های اتوبوس شهر به شهر چشم بر تابلوهای سبزی دوخته ای که فاصله ات را با حریم یار به رخ می کشد و تو را هر لحظه امیدوار تر برای وصالی شیرین. حوالی صبحی که با سلام بر سالار شهیدان آغازش کرده ای به تهران می رسی پایتخت ایران، هرچند به وصال نزدیک شده ای اما تا حسینیه امام که پایتخت دلهاست هنوز فاصله داری.

چه کوله بار خوشبویی هم بر دوشم نهاده شده بود، هر از چندگاهی بوی دلاویز عشق و محبت از درون این کوله، سرمستی و شیدایی ام را مضاعف میکرد، آخر حامل سلام و ارادت همه همسنگران بسیجی و دانشجوی خویش در نگارستان ایران گلستان سرسبز بودم… سلام و درودی از جانب همسنگران بسیجی در دانشگاههای استان، از جانب جهادگران رمضان در روستاهای محروم و همه آنان که در سنگر علم و دانشگاه مشغول افسری جنگ نرمند.

نمی خواهم سفرنامه بنویسم که نه مجالش هست و نه توانش. شاید روزهای آتی بنگارم آنچه گذشت را در دفترچه کوچک خاطراتم که رخدادهای عظیمی را در سینه اش به یادگار گذاشته ام. از گیت ورودی بگویم و تدابیر شدید امنیتی که دل آدم را قرص میکند که دلبرش را که خدا وعده حفظش را داده مامورانی وظیقه شناس را نیز برای حراست از جان جهانیان گمارده است.

حضور بر زیلوهای آبی رنگ ساده و سرشار از سر زندگی و انتظاری یک ساعته برای ورود امام عاشقان که با قرائت قرآن و تمرین سرود همگانی و فریادهای” ای پسر فاطمه منتظر تو هستیم” بالاخره به پایان می رسد و با حضور خورشید، محفل سرشاز از نورانیتی الهی می شود. ایستاده بودیم و از هدیه خونِ د رگمان به رهبری فریاد یرآورده بودیم که ایشان ما را به نشستن فراخواندند و نشستیم رو به قبله دلهایمان.

حتی شش بار توفیق و تجربه تشرف محضر امام امت نیز نه از اشتیاقم کاسته بود و نه از لرزیدن زانوانی که در هنگام دیدن یار سخت کرده بود ایستادن و سر دادن شعار” این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده”.

چه رویایی است زانو زدن در برابر ولی ات و دیدن لبخندهایی که از عمق جان بر می آمد و بر ژرفای دل می نشیند. دلت می خواست فقظ ساعتها به تماشا بنشینی قاب تصویر دوربین کمی جلوتر را که از لبخند مولا و تابلوی عکس حضرت روح الله کادری بی نظیر ساخته بود.

از همان لحظه که جلسه آغاز می شود استرس داری که خدا کند زود تمام نشود و این لحظات رویایی ساعت را از حرکت باز بدارد . و شاعر زیباتر تقریر کرده است که: فکر شنبه تلخ دارد جمعه اطفال را / عشرت امروز بی اندیشه فرداخوش است.

نمایندگان تشکل ها یکی پس از دیگری چند دقیقه ای حرفهای خود و همسنگرانشان را در محضر رهبری نظام مطرح می کردند و خرسند از اینکه شاید نتوانند با مسئولان کشور حتی پس از تلاشهای بسیار و وقت گرفتنهای مکرر سخن بگویند اما راحت و بی واسطه با رهبر انقلابشان بدون هیچ منتی به گفت و گو نشسته اند .

هرکس واگویه ای داشت و درد دلی و حجم انبوهی از انتقادها و پیشنهادهایی که بیش تر در فضای وزارتخانه علوم می چرخید و سیاست خارجی دولت و البته عدم توجه به درون.

آنچه درمیان صحبتها احسنت های بیشتری را از جمع دریافت کرد به ترتیب اعلام آمادگی عضو شورای تبیین مواضع کشوری برای اهدای جان و سر خود در راه اطاعت از ولی و رد تفکری بودکه شرایط امروز ما را به زمان صلح امام حسن(ع) تشبیه کرده بود و سخنان اویی که از آقا خواست تا با پدران و مادران بی واسطه سخن بگوید تا شرایط ازدواج را برای جوانان فراهم کنند. لبخند مبارک حضرت آقا نیز نشان می داد از سخنان فرزندانش در دانشگاهها به شعف آمده و بسیار خرسند است.

آری امام امت نیز از دیدن فرزندان رشیدش در دانشگاهها که هنوز آرمانهای انقلاب را به رغم عدم خواست برخی سیاسیون بر دست گرفته اند و از اصول انقلابشان دفاع می کنند بسیار خوشحال شده بود و شاهد این مدعا شوخی ها و سرزندگی و بشاشیتی بود که از ایشان در کم تر جلسه رسمی دیده شده بود.

سخنان صریح و صمیمی و گاها با زبانی طنز که صدای خنده دسته جمعی دانشجویان را در حسیسنیه امام (ره) طنین انداز می کرد.

نقدهای به دانشگاه آزاد، سیاست بازیها و کنسرت ها در دانشگاهها، عدم توجه ه اشتغال و مسکن در دولت و سوالی مربوط به تکلی استکبارستیزی پس از مذاکات مهم ترین محور سخنان دانشجویان بود که البته پاسخ آقا دراین باره که فرمودند : مگر استکبار ستیزی و مبارزه با استکبار تعطیل بردار است؟ و اینکه خود را آماده کنید برای ادامه مبارزه با استکبار که آمریکا اتم مصادیق استکبار است برجسته ترین بخش از سخنان قسمت رهبری بود که تکبیرهای مکرر جمع نشان داد دانشجویان از قبل خود را برای ادامه این مسیر آماده کرده اند.

هنگامه اذان رسید و وقت جلسه نیز به انتها اما رهبری از باقی ماندن حرفهایشان گفتند و خواهش فرزندان دانشجوی امام امت باعث شد برای اولین بار جلسه آقا به بعد از نماز و افطار هم موکول شود. به سرعت صفوف منسجمی تشکیل شد که نماز را همچون مسیر زندگی مان اقتدا کنیم به نایب امام عصر(عج).

بعد نماز نیز میهمان سفره امام بودیم و احساس تناول طعامی بهشتی که ایشان ترا به صرف آن دعوت کرده و چه امتزاج قشنگی است میهمانی یار در ماه میهمانی خدایی که نور و رحمانیتش در چهره یار منجلی و هویدا شده است و تششعات این نور دل ربایی می کند آنگونه که لقمه هایی که با عشق بر دهان می گذاشتیم و سرعتی برگرفته از اشتیاقی برای دیدن دوباره یار و ادامه شنیدن سخنان معشوق جانهایمان.

ای کاش لحظه افطار از خدا چیز دیگری خواسته بودم، ناگهان فرجی شد و کارت ویژه و ورود به آن سوی نرده هایی که حائل بود بین دستان ما وجود نازنین….نزدیکترین فاصله با آقا و قلبی که تندتر می زد، از آنجا که رشته مهندسی خوانده بودم سخت نبود یافتن رابطه ای میان فاصله با یار و سرعت تپش قلب.. شاید بعدها با مشورت با اساتید فن نامی بر این فرمول بگذارم و نقیضه ای نیز بر آن به تحریر درآورم.

بخش دوم سخنان آقا را از فاصله ای نزدیکتری می شنیدیم هرچند عزیزان فیلمبردار هر از چندگاهی کادر دید ما را می پوشاندند اما به هر حال حرم نفسهای یار را از چند فرسخی هم می شد احساس کرد.

بخش دوم صحبت های آقا به تایید نگرانی از حجم انبوه بی توجهی به فرهنگ در دانشگاهها و رواج کنسرتها و اردوهای مختلط به بهانه جذب دانشجو گذشت و رد واژه ی اسلام رحمانی که به ظاهر زیبا ولی در پشت آن برداشتی سیاسی و نادرست پنهان شده است. رهبری از روش های جذب درست دانشجو گفتند و امید کشور به توان و تعهد دانشجویان امروز و البته از اعتماد به وزرای علوم بهداشت و اینکه برخی در زیر مجموعه های این وزارتخانه مشغول کارهای ناصوابند و اینکه خاطیان فتنه ۸۸ غیر قابل اعتمادند.

هرچه بود جلسه بعد از حدود چهار ساعت و اندی به پایان خود نزدیک شد و صلوات بر محمد و آل محمد مقارن شده بود با آخرین لحظه های دیدن مقتدای آزادگان جهان و اشکهایی ;که جاری شده بود به رسم صداقت و مودت برای خداحافظی. و چه قدر سخت بود دل کندن از یار و گام برداشتن به سمت دربی که تابلوی خروج را برایت نمایان می کرد. هرچند شوق انجام رسالت هایی که امامان بر دوشمان گذارده بود بر سرعت ما برای رسیدن به دیارمان و شروع کار دوباره می افزود.

و امروز آماده ایم برای ادامه مبارزه با استکبار و اجرای فرامین رهبری در دانشگاههای استان گلستان.»

مهدی باقریان دانشجوی کارشناسی ارشد مهندسی معماری دانشگاه آزاد گنبدکاووس

عضو شورای تبیین مواضع بسیج دانشجویی کشور

انتهای پیام/

نظرات

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری گلستان ما در وب سایت منتشر خواهد شد

پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد

© کپی بخش یا کل هر کدام از مطالب گلستان ما با ذکر منبع امکان پذیر است.